به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «شاه عباس اول پادشاهی با درسهایی که باید فرا گرفت» نوشته دکتر منوچهر پارسادوست به بررسی حکومت و سیاست خارجی این شاه صفوی میپردازد.
کتاب از هفت فصل تدوین شده که فصلهای آن عبارتند از «اوضاع عمومی عثمانی تا پیش از حمله شاه عباس و در زمان نبردها»، «رابطههای سیاسی شاه عباس با عثمانی پیش از حمله به آذربایجان»، «حمله شاه به عثمانی»، «حمله شاه عباس به بغداد»، «علتهای عدم تشکیل اتحادیه نظامی علیه عثمانی»، «رابطههای دیپلماسی شاه عباس اول با اسپانیا و پرتغال»، «تیره شدن رابطه ایران و اسپانیا»، پسگفتار و فهرست اعلام.
تاریخنگاری متملقانه؛ رسوخ ظلمپروری در اندیشه ایرانی
در پیشگفتار کتاب نویسنده با اشاره به دلایل حکمفرمایی استبداد در تاریخ حکومتهای ایران و تاثیر آن در شیوه تاریخنویسی مورخان مینویسد: «استقرار حاکمیت ترس بر فضای عمومی کشور که پیامد قهری حکومت استبدادی است از دو سو اثر برخی از مورخان را کممایه کرده است. آنها برای حفظ جان خویش ناگزیر در مواردی از بیان رویدادی دوری جستهاند، و زیانبخشتر با چابلوسی و تملق که پیامد اجتنابناپذیر حکومت استبدادی است به ستایش ظالم پرداختهاند و ظلمپروری و تحمل ظالم را در احساس و اندیشه ایرانی رسوخ دادهاند. زمان آن است که تاریخ ایران برای بهرهمندی هرچه بیشتر از تجربهها و درسهای آن دوبارهنویسی شود و تاریخ واقعی کشور، با تمام زیباییها و زشتیهای آن برای مردم ایران روشن گردد.»
در فصل نخست کتاب «اوضاع عمومی عثمانی تا پیش از حمله شاه عباس و در زمان نبردها» نویسنده سراغ موضوعاتی همچون «شاه عباس تسلیم عثمانی»، «عثمانی و پادشاهان ضعیف بر تخت پادشاهی»، «سلطان سلیم دوم»، «سلطان مراد سوم»، «سلطان محمدسوم»، «سلطان احمد اول»، «سلطان مصطفی اول و عثمان دوم»، «سلطان مصطفی اول، بار دوم»،«سلطان مرادچهارم»، «دخالت زنان حرمسرا در امور کشور»، «فساد اداری از هم گسیختگی امور»، «دوران سلطان سلیمان اول»، «دوران سلطان مرادسوم»، «دوران سلطان محمدسوم و سایر شاهان معاصر شاه عباس»، «فساد در واگذاری تیول»، «فساد عالمان دینی و قاضیان»، «بیدادگری حاکمان ایالتها و ولایتها»، «جنگ با امپراتوری اتریش و آلمان»، «پیمان صلح سیتواتوروک»، «دشمنی قزاقها با ترکان عثمانی»، «شورش جلالیها»، «دشمنی قزاقها با ترکان عثمانی»، «مرادپاشا و جلالیها»، «شورش سوارهنظام»، «سرکشیهای ینیچریها»، «شورش ابازه»، «ابازه و شاه عباس»، «پایان قیام ابازه»، «وضع نامساعد مالی»، «نارضایتی مردم»، نتیجهگیری: ضعف امپراتوری عثمانی» میرود.
«ینیچری» کلمه ترکی و به معنای سرباز جدید است، رسته این سربازان که نیروی زبده و جنگاور عثمانی بودند در ۷۱۴ تشکیل شد، آنها نیروی پیادهنظام ویژه سلطان عثمانی بودند، نویسنده در بخشی از کتاب درباره شیوه شورش این سربازان آورده است: «ینیچریها برای دیگهای غذای خود اهمیت ویژه قایل بودند و در جنگها مراقب بودند که به دست دشمن نیفتد. آنها موقع شورش دیگهای غذای خود را برمیگرداندند و این نشانه عدمرضایت و گواه پافشاری آنها به انجام خواستههای خود بود. ینیچریها در تمام موقعی که شورش میکردند دیگهای غذای خود را وارونه میکردند.»
علاقهمندی شاه عباس به مطالعه کتابهایی در زمره عدل و انصاف
«رابطههای سیاسی شاه عباس با عثمانی پیش از حمله به آذربایجان» عنوان فصل دوم کتاب است که بخش عمدهای از این فصل به مکاتبات و رد و بدل کردن سفرا از سوی این شاه صفوی برای حفظ صلح بین ایران و عثمانی اختصاص دارد. بنابراین پارسادوست با اشاره به روابط شاه عباس با دربار عثمانی در زمان شاه مرادسوم آورده است: «هامر پورگشتال که کتاب ارزنده خود را با مطالعه کتابهای مورخان عثمانی تالیف کرده است به نکته شایان توجهی اشاره میکند. او مینویسد هنگامی که ذوالفقارخان با ابراهیم پاشا وزیراعظم ملاقات کرد او از سفیر ایران پرسید آیا شاه عباس نیز مانند نیای خود شاه تهماسب اول دارای فضل و دانش است؟ چون سفیر تصدیق دانش پادشاه خود را کرد وزیراعظم پرسید به مطالعه چه قسم از کتابها تمایل دارد؟ او پاسخ داد، «همیشه به مطالعه کتابهایی که از عدل و انصاف گفتگو میکنند اشتغال میورزد.»
در فصل سوم «حمله شاه به عثمانی» انگیزه شاه عباس را بازپس گرفتن سرزمینهای از دست داده، رفع تحقیر، انگیزه دینی، انگیزه بازرگانی، یقین داشتن به حمله عثمانی به ایران و احساس تنها نبودن ذکر شده و پس از حمله موفقیتآمیز به عثمانی، شاه درصدد برمیآید که به سرکوب شورشهای داخلی بپردازد از این رو درباره دستور شاه برای تعیین ساعت سعد برای حمله به تبریز میخوانیم: «اسکندربیگ مینویسد: نکته شگفتانگیز آن است که با وجود رعایت نهایت دقت در پنهان نگه داشتن مقصود شاه، در همان روزی که شاه تصمیم خود را به آگاهی شخصیتهای نزدیک و مورد اعتماد خود رساند، در تبریز مولانا صبوری منجم تبریزی برای ملاقات با وکیل پاشا که در دژ تبریز مانده بود به آن دژ رفت. وکیل پاشا از وی پرسش کرد که چرا در شهر شایع شده است که شاه عباس به تبریز خواهد آمد. او که مطلبی نشنیده بود پاسخ داد چنین شایعهای نیست. پس از لحظهای گفت وشنود چون دیوان حافظ در آنجا بود در این باب فال گرفته شد و این بیت آمد: عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ / بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است»
تصویر رودلف دوم بر سینه دیوار اتاق شاهعباس
«حمله شاه عباس به بغداد» در فصل چهارم با اشاره به تلاشها و نگرانیهای شاه درباره صلح بین امپراتوری اروپا و عثمانی آمده است: «رودلف دوم امپراتور مقتدر اروپا چون به جنگ با عثمانی پرداخته بود مورد علاقه شاه عباس بود و شاه عکس او را در اتاقش نصب کرده بود، وقتی که شاه آگاه شد دولت عثمانی خواستار صلح با رودلف دوم شده است نگران گردید و به نوشته ژرژتکتاندرفن دریابل، یکی از سفیران امپراتور به نام هاینریش فن لوگو در همان زمان به حضور شاه عباس رسید. شاه که نگران صلح میان امپراتور و عثمانی بود پس از چند روز به او اجازه بازگشت داد و مهدیقلیبیگ را نیز به عنوان سفیر خود همراه او کرد.»
در بخش دیگری درباره حضور پیترودلاواله در دربار شاهعباس و آشنایی وی با چندین زبان آمده است: «استفانو به علت ندانستن زبان فارسی روزهای سختی را در دربار شاه گذراند. او پس از آگاهی از حضور پیترودلاواله کاتولیک در نزدیکی خود به نزد وی رفت. اصیلزاده ایتالیایی مترجمی داشت که علاوه بر چند زبان، به زبان روسی نیز آشنایی داشت. او جزء هیات پرژانتاده به کشورهای روسیه به اروپا بود و دو سال در مسکو اقامت داشت. استفانو مقصود خود را از آمدن به نزد شاه که همکاری نظامی علیه ترکان عثمانی بود برای پیترودلاواله که او نیز همان نظر را داشت توضیح داد.»
پارسادوست در فصل پنجم کتاب با عنوان «علتهای عدم تشکیل اتحادیه نظامی علیه عثمانی» با وجود تلاشهای شاه عباس به تشریح دلایل شکل نگرفتن یک تشکیلات منسجم نظامی علیه امپراتوری عثمانی میپردازد و در توجیه بخشی از این ناکامی مینویسد: «توجه ویژه امپراتوری اسپانیا و پرتغال به قدرتیابی هلندیها و انگلیسیها در آسیا و تهدید جدی آنها برای مستملکات آن امپراتوری و سود سرشاری که در آن کشورها بهدست میآورد مانع از آن بود که امپراتوری اسپانیا به پیشنهاد شاه عباس برای نبرد با عثمانی اهمیت ویژهای قائل شود.»
نسخه خطی که در غارت جزیره هرمز از میان رفت!
«رابطههای دیپلماسی شاه عباس اول با اسپانیا و پرتغال» عنوان فصل ششم کتاب است که در بخشی از آن به تاریخچه بندر هرمز اشاره شده و آمده است: «درباره تاریخ شاهان این بندر و جزیره هرمز در خلیجفارس کتابی در کاخ پادشاه هرمز هنگام حمله شاه عباس به آن جزیره وجود داشت: پدر تیکسیرا از جهانگردان پرتغالی که در ۱۵۸۷م (۹۹۶ه.ق سال دوم پادشاهی شاه عباس اول) از جزیره هرمز دیدن کرد، چون زبان پارسی را فراگرفته بود، خلاصه کتاب «تاریخ شاهان هرمز یا تورانشاه» را به پرتغالی و سپس به اسپانیایی ترجمه کرد. نسخه خطی پارسی تاریخ شاهانهرمز در دست نیست و احتمالا در حمله نیروهای شاه عباس و غارت جزیره هرمز از میان رفته است.»
در بخشی دیگری درباره نقش شاه عباس در برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای اروپایی میخوانیم: «دوران پادشاهی این شاه صفوی، از لحاظ رابطههای دیپلماسی ایران با بسیاری از کشورهای اروپا مانند امپراتوری آلمان، امپراتوری اسپانیا، روسیه لهستان، فرانسه، انگلستان، هلند و نیز پاپ رم در آسیا با عثمانی، ازبکستان و هندوستان برقرار گردید. مقایسه گستردگی و تداوم رابطه دیپلماسی این زمان با اقدامهای گاهگاهی گذشته، به خوبی آشکار میدارد که ایران مصمم به ایجاد ارتباط با جهان بوده است و شاه عباس را میتوان بنیانگذار دیپلماسی ایران دانست.»
اظهار نظر جهانگرد ایتالیایی، دلاواله که پنج سال در ایران اقامت داشت نیز درباره شاه عباس خواندنی است. وی با اشاره به برخی ویژگیهای شاه باسیاست صفوی مینویسد: «این مطالب را مینویسم تا مراتب عقل و درایت و سیاست شاه عباس را در نظر خود مجسم کنید. او همیشه نتیجهای را که خود میخواهد از صحبتهایش میگیرد و نسبت به دیگران در عین حال که اظهار خصوصیت و دوستی میکند از ابراز دشمنی نیز ابایی ندارد. وی طرف را ناراضی میکند و در عین حال او را راضی روانه میسازد؛ حرف گوش میکند ولی گاهی اصلا گوشش بدهکار نیست و خلاصه اینکه ضمن شوخی و مسخره به هیچکاری تن در نمیدهد مگر اینکه خودش آن را بخواهد و منافعش آن را ایجاب کرده باشد و تمام ظواهر دیگر مصنوعی است و نباید زیاد به آنها اعتماد کرد.»
شاه عباس: راه ایران برای سوداگران ترک باز است!
عنوان فصل پایانی کتاب «تیره شدن رابطه ایران و اسپانیا» است که مطالبی مانند «اختلاف شاهان اسپانیا و ایران»، «انگیزههای نبرد شاه عباس با اسپانیا و پرتغال»، «نگرانی مردم هرمز»، «نبرد دریایی جاسک»، «پرتغالیها و ساخت دژ در قشم»، «انگیزههای نگلیسیها برای همکاری نظامی با ایران»، «شرایط قرارداد ایران و شرکت هند شرقی»، «ایران و تصرف جزیره قشم»، «وضع جزیره هرمز و دژ آن هنگام حمله ایران»، «تسخیر جزیره هرمز»، «علتهای شکست پرتغالیها»، «شهر هرمز پس از جنگ»، «نتیجه جنگهای هرمز برای ایرانیان و انگلیسیها» و «پرتغالیها پس از جنگ هرمز» پرداخته است.
شاهعباس در نامهای به پرژانتاده، سفیر اسپانیا که از وی خواسته بود انگلیسیها را به ایران راه ندهد و با آنها مرواده نکند، مینویسد: «انگلیسیها مردم تربیت شده مؤدبی هستند که هیچگاه برخلاف من رفتاری نکردهاند. این قوم از جانب پادشاه خود به این دیار میآیند و میهمان منند. چگونه میتوانم ایشان را از کشورم برانم. راه ایران برای همه کس باز است و از هر کشوری مردم به این سرزمین سفر میکنند. من با آنکه با دولت عثمانی میجنگم راه ایران را برای سوداگران ترک هم نمیبندم. نتیجه جنگ هرمز برای شاه عباس رضایتبخش بود. او جزیره هرمز را که جزء خاک ایران میدانست به تصرف درآورد و از دخالت انگلیسیها در امور آن جلوگیری کرد. تمام درآمد گمرک جزیره هرمز متعلق به پرتغالیها بود و هیچ مبلغی به ایران پرداخت نمیشد با تغییر مرکز اصلی بازرگانی خلیجفارس دستکم نیمی از درآمد گمرک بندرعباس به ایران تعلق گرفت.»
درس تاریخ؛ تکیه بر منافع ملی در روابط با کشورهای خارجی
در پسگفتار کتاب پارسادوست درباره آموختن از تاریخ آورده است: «از تاریخ بیاموزیم و ما نیز در رابطه خود با کشورهای خارجی فقط به منافع ملی خویش بیندیشیم. تنها منافع ملی ماست که باید راهنمای ما در چگونگی برقراری رابطه با کشورهای خارجی باشد. از این دیدگاه هیچ کشوری دشمن دایمی ما و یا دوست دایمی ما نیست.»
چاپ نخست کتاب «شاه عباس اول پادشاهی با درسهایی که باید فراگرفت» نوشته منوچهر پارسادوست در ۷۸۰ صفحه، شمارگان دوهزار نسخه و بهای ۵۵ هزار تومان از سوی انتشارات سهامی انتشار روانه بازار کتاب شد.
نظر شما